
بحرانهای طبیعی با تعدد و ماهیت متفاوت واکنش جمعی را در برابر تعینکنندگی خود به چالش میکشانند. تقابل امر اجتماعی و امر طبیعی مسئلهی این روزهای جامعه جهانی است. بیش از هر چیز می-توان گفت جامعهی امروز بین دوگانهی قدرت بحرانهای طبیعی با ماهیت متفاوت و بازگشت به زندگی عادی در تلاش است. جوامع پسابحران نیز به شرایط و کنشهایی مرتبط هستند که اجتماع بشر پس از رخداد بحرانهای طبیعی با آن روبهرو میشود.
راهبرد حاکم بر این مرحله چگونگی بازگشت به شرایط عادی زندگی است. بهتناسب نوع بحران و توانمندی جوامع تبعات و پیامدهای گستردهای در زندگی بشر رخ میدهد. جوامعی که پتانسیل آسیبپذیری را دارا هستند نهتنها دچار آسیبپذیری و پیامدهای حادثه میشوند بلکه بهسختی به زندگی عادی بازمیگردند چهبسا بیش از یک دهه یا بیشتر با تبعات یک بحران زندگی کنند.
سیلاب فروردین 1398 در لرستان تبعات مختلفی برجای گذاشت و مناطق مختلفی ازجمله شهرهای خرمآباد، دوره چگنی، نورآباد، بروجرد و پلدختر را مورد هجوم قرارداد. در این میان شهر پلدختر در مسیر رود کشکان بود پتانسیل تخریب به لحاظ ساخت را نیز دارا بود به حجم عظیمی از ویرانگری نائل شد. روستای چممهر پلدخترکه در بین دو رودخانهی سیمره و کشکان قرار داشت بهطورکلی به زیرآب رفت...
باگذشت یک سال از سیل ویرانگر، برای فهم وضعیت پسابحران به شهر پلدختر و روستای چممهر سفرکردیم تا در یک بازدیدمیدانی و گفتوگو با مردم این روستا که بیشترین آسیب را از این سیل دیدهاست، شرایط جامعه پسابحران را بهتر دریابیم. 3
گزارش حاضر حاصل بازدید میدانی از منطقهی آسیبدیده روستای چممهر شهرستان پلدختر از تاریخ 13/3/1399 تا 17/3/1399 است.
هدف پاسخ به این مسئله بود: باگذشت یک سال از واقعه سیل زندگی اجتماعی روال عادی پیداکرده است؟ به شیوهی دقیقتر زندگی اجتماعی یک سال پس از سیل دچار چه تحولات و معضلاتی مواجه شده است؟ و آیا این جامعه توان بازگشت به زندگی عادی را داراست؟ با این پیشینه به منطقه مذکور سفرکرده، از نزدیک مشاهدات را مکتوب و با افراد محلی مصاحبه انجام دادیم. محورهایی که بهصورت مشاهده مشارکتی موردمطالعه قرار گرفت.
پس از تحلیل اطلاعات بهدستآمده در چند دسته قرار گرفتند که عبارتاند از:
1- بازدید از بافت جغرافیایی آسیبدیده مناطق آسیبدیده پلدختر و چم مهر
2- جابهجایی مکانی، تعلق مکانی و مشکلات آن
3-روابط همسایگی جدید و اعتماد محلی
4-وضعیت اشتغال و بیکاری پس از بحران
5- روابط اعضای درون خانواده.
بافت جغرافیایی آسیب دیده:
با وجود اینکه بیش از یک سال از سیل میگذرد. شهر پلدختر همچنان در وضعیت سیلزده قرار دارد. معابر، خیابانها ، برخی از میدانها، امکان ورزشی و فرهنگی، بسیاری از منازل در ضلع غربی شهر پلدختر که بیشترین آسیب را دیده همچنان بیانگر خسارتها و آسیبهای سیل است. در روستای چممهر نیز فضای جغرافیای بهگونهای است که خرابههای ناشی از سیل برای اهالی این منطقه تداعیکننده ویرانگری این حادثه است.
یکی از اهالی این منطقه که 57 سال دارد میگوید: «تجربه انواع سختیها را در زندگی داشتم همیشه تصورم این بود هیچ چیز نمیتونه من رو بترسونه!!!!! اما هر بار اپل موقت و این خرابهها رو میبینم ترس تمام وجودم رو میگیره!!!!» اگرچه ساخت و بازگشت فیزیک اجتماعی به شرایط قبل زمانبر است اما بافت جغرافیایی مناطق آسیبدیده تنها سیمای شهر را به محیطی آشفته و بدون نظم مبدل نکرده است بلکه خرابهها و ویرانگریهای سیل برای مردم تداعیکننده خشم ویرانگر این حادثه و زوال امنیت ذهنی و روانی از وجود حادثه جدید است.
جابهجایی مکانی، تعلق مکانی و مشکلات آن
در سیل سال گذشته روستای چم مهر بهطور کامل مورد ویرانگری سیل قرار گرفت شد. چون برخی از منازل در مسیر رود ساخته شدهبودند از بین رفتند. در این اتفاق برای بخشی از خانههای که بهطور کامل ویران شدند جابهجایی صورت گرفت اما مسئله این است که برای روستانشینان جابهجایی از زمین و محل زندگی با نگرانی و اضطراب همراه است.
زمین برای آنان تنها یک مکان برای زندگی نیست، بلکه نمادی از نیاکان، گذشته، دلبستگی به اقوام است. بدین روی بیشتر در نزدیکی اقوام و بستگان زندگی میکنند. جدایی از زمین و خانه برای آنان جدایی از گذشتگان و اقوامشان است؛ این جدایی از مکان زندگی، زمین و همسایگان که ارتباط نزدیک با آنان دارند برای آنان طاقتفرساست. یکی از اهالی که خانهاش کاملاً ویرانشده میگوید:
«خانهام نزدیک به 2000 متر بود با باغ و حیاط بزرگ حاصل 30 سال زحمت و تلاش و سختی بود اما حالا که از جا کنده شد و آب تنها چند قلم از لوازم زندگی را برایم گذاشت باید برم در خانهای 80 متری زندگی کنم.» او با بغض میگوید: هنوز به خانهای که در حال ساخت است نرفتهام به دلیل نداشتن توان مالی به درهشهر مهاجرت کردم اما هر شب تا صبح گریه میکنم به یاد خاطراتم !!!! از بستگانم جدا شدم و در گوشهای تنها افتادم ...»
آنچه در این منطقه دیده میشود مهاجرت اجباری است.. جابهجاییهایی که با اندوه و عدم امنیت روانی رخ میدهد. مرد 54 سالهای نیز در این زمینه بیان میکند:« من تمام زندگی و خاطراتم در چم مهر بودم اینجا بزرگ شدم، ازدواج کردم ؛ همیشه میگفتم اگر دوخانه هم در پلدختر داشته باشم از چممهر نمیرم اما حالا ناچارم مهاجرت کنم.»
یکی دیگر از اهالی میگوید:«با همسرم بیشتر اوقات اختلاف داریم چون جابهجا شدهایم او دلتنگی میکند اما بچههایم به منطقه جدید عادت کردهاند همسرم همچنان از ما میخواهد هر هفته به چممهر بیایم.»
یکزن 48 ساله نیز میگوید:« خانههای روستایی با خانههای شهر فرق داره. در شهر در خانه60 متری هم میتونی زندگی کنی اما اینجا برای دام طویله لازمه.. مرغ و خروسها فضای زیادی میگیرن!!!!خوبیه خونه خودمون این بود که با 4 تا بچه اتاق به اندازاه کافی بود اما الان با دوتا اتاق نمیدونیم چطور باید سرکنیم!!!»
روابط همسایگی جدید و اعتماد محلی
جامعهی ما به سختی به دیگران اعتماد میکند، غریبه و دیگری در اذهان ما همواره کسی بوده که قصد آسیب و تهدید ما را داشته است. الگوهای اجتماعی که سبب سخت جانی ما در اعتماد به دیگری شدند در این زمینه نقش مهمی دارند. در تجربهي زندگی ایلی و عشایری جمع هم بسته و سببی ما پناهی در مقابل تهدیدهای بیگانه بوده است!! تجربه کوچ، غارت اموال، جنگها، تلاش برای حفظ زمین و مکان پدری و حفظ آب برای زمینها از چنگ بیگانه؛ به ما آموخت که بیگانه خطرناک است!!! همانقدر که در زندگی از ارتباط اجتماعی صلح جویانه با دیگری و بیگانه برحسب جبر دوری جستهایم، پیوند خود را به طرق مختلف به قوم و خویش همبسته کردهایم به همین دلیل ما جامعهای با ارتباط اجتماعی محدود درون طایفه و گاهی متعصب با حس برتریجویانه به قوم خود بودهایم و هستیم و این راه حفاظت ما از خود در برابر دیگری در زمانهای مختلف بوده است که در روند تاریخی شکلهای مختلف به خود گرفته و تدوام داشته است.
بنابراین ساخت اجتماعی ما هموراه با اعتماد برون گروه مشکل داشته است. این مسئله به خوبی در چممهر قابل مشاهده است. بهعنوانمثال زن 65ساله میگوید: فلان طایفه زمانی که به چممهر آمدند هیچچیز نداشتند جز یک الاغ!!!
زن دیگر میگوید:« خانهای که برایم ساختهاند نزدیک طایفهای است که از آنها خوشمان نمیآید دوس ندارم بین آنها باشم.» این گفتهها نشان میدهد اعتماد و روابط درونگروهی و بعضاً فامیلی بسیار قویتر از روابط همسایگی توأم با اعتماد است. بنابراین ممکن است در قبل از سیل وضعیت اعتماد نیزدرون گروهی با برد محدود بوده باشد.
اهالی باوردارند بعد از سیل و در وضعیت اکنون نسبت به همسایگان بسیار بیاعتمادتر از قبل باید بود آنها باور دارند هرکسی بهسوی منافع خودش میرود و ممکن است برای نفع شخصی هر کاری بکند.
مرد 65 سال میگوید:«سیل با خود همهچیز را برد، وجدان و اخلاق را برد. قبلاً مردم احترام هم را داشتند و ملاحظه یکدیگر را میکردند اما وقتی همهچیزشان از بین رفت دیگر فقط خودشان را در نظر میگیرند.» زن 35 سالهای نیز گفت:« وقتی خودم را در حال نابودی دیدم هیچکس بهم کمک نکرد حالا چه دلخوشی از دیگران داشته باشم.»
یکمرد 40 سال هم میگوید:« ارتباطات کم شده مردم مثل سابق نیستند. همهاش هم به خاطر سیل نیست بیماری ارتباط را کم کرده اما خودم به کسی نمیتونم اعتماد کنم چون ممکنه زیرآبم را بزنند دیدم که بعضی برای اینکه چیزی به همسایهاش نرسه حرفهایی گفته که واقعیت نداشته.»
زن 52 سالهای نیز چنین میگوید:«زندگیم از بین رفت هیچکس، هیچکمکی بهم نکرد هرکسی به فکر خودش و خانوادهاش بود و اونهایی که بستههای کمکی رو توزیع کردن همهچیز رو برای خودشون نگه داشتن!!»
وضعیت اشتغال بیکاری پس از سیل
ساکنان چممهر سابقاً کشاورز بودهاند. طبق گفتهی اهالی روستای چممهر دارای 3000هکتار زمین کشاورزی است اغلب برای برداشت محصولاتی مانند گندم از ادوات کشاورزی مانند کمباین استفاده میشود. قبل از سیل صیفی جات این منطقه به سایر مناطق صادرشده است.
پیشینه و زمینهای کشاورزی که شغل اصلی اهالی این منطقه است نشان میدهد این منطقه به لحاظ اقتصادی منطقهای برخوردار و پررونق بوده است. چون برای مصاحبه به خانهي اهالی رفتیم اغلب خانههای متراژ بالای 200متر دارای حیاطهای بزرگ با مکانهای جدا برای نگهداری دام بود.
یکی از اهالی دراینارتباط میگوید:« سالهاست در امور خیریه و کمکرسانی بهعنوان خیر هستم قبل از سیل در روستایمان هرچقدر دنبال فرد یا خانوادهای بودم که به او کمک کنم بهندرت تعداد نیازمندان به دو یا سه میرسید.»
باوجوداین با وقوع سیل زمینهای کشاورزی غیرقابل استفاده شدهاند به این معنا که شغل اکثریت اهالی از بین رفته است شرایط اقتصادی مردم در وضعیت بحرانی قرارگرفته است که پیامدهای متعدد به همراه دارد برای مردمی که روزگاری در تنعم نسبی بودند تجربه فقر مادی تجربهای سخت با بار روانی آزاردهنده است. اغلب پساسیل بیکار شدند. بسیاری نهتنها زمین کشاورزی را از دستدادهاند بلکه برخی مشاغل چون بنایی، کارگری، دامداری نیز از بین رفتهاند.
یکی دیگر از اهالی میگوید: با وامها و کمکهای مادی توانستیم خانه را مثل قبل کنیم. خانهی ما از نو کندهکاری و ساخته شد. هزینههای آن بیش از 70 میلیون بود.
یک مرد 34ساله نیز میگوید:« با این وضعیت مالی چارهای جز مهاجرت ندارم، اینجا بمونم زیر بار فشار اقتصادی خودم و خانوادهام نابود میشیم.»
روابط اعضای درون خانواده
چون در مواقع بحرانی نزدیکترین افرادبه یکدیگر اعضای خانواده هستند بهنظر میرسید محیط خانواده اولین ارتعاشات ناشی از حادثه را داشته باشد. طبق گفتهی اهالی تنشها و پرخاشگری در محیط خانواده در حین سیل بیش از امروز بوده است یکی از اهالی میگوید: زمان سیل فقط به خودکشی فکر میکردم!! با هیچکس نمیتونستم حرف بزنم تا یکی از خانواده چیزی میگفت فوراً به او پرخاش میکردم اما باگذشت یک سال وقتی مهرماه به خانه مون اومدیم بهتر شدم.
زن 38 سالهای نیز میگوید:« با همسرم بیشتر اوقات درگیر میشم. چون پدرم در حین سیل فوت کرد هنوز ناراحتم. آخر هفتهها با اعضای خانواده بدرفتار میشم!!!»
یکمرد 46 ساله میگوید:« با همسرم زندگی خوبی داشتم اما آنقدر درگیر فشارهای اقتصادی هستم که بیشتر با خودم درگیرم!!! مدام فکر میکنم چطور فلان مشکل را حل کنم. مثل سابق آرامشی ندارم که تمرکزم را برای خانواده و بچهها بگذارم.»
بحث
آنچه منجر به بازدید میدانی از شهر پلدختر و منطقهي آسیبدیده چممهر شد توجه به یکی از اصول مدیریت بحران است که در جامعهي ما مغفول مانده است. مدیریت بحران به لحاظ زمانی سه مرحله قبل، حین و پسابحران را شامل میشود که هرکدام اقداماتی از جمله آمادگی در بحران، امداد و بازگشت به زندگی عادی را شامل میشود.
متأسفانه در جامعهي ما مرحلهي حین بحران با حجم گستردهای از امداد گروههای مختلف همراه است و دو مرحله قبل و پسابحران مورد غفلت است. اهمیت این مسئله از آنجهت است که نحوهی مدیریت بحرانهای طبیعی در سه مرحله بهویژه پس از رخداد حادثه امکان بازیابی جوامع به زندگی عادی یا عدم آن را محقق میسازد. از آنجایی که روال عادی بحران در کشور به صورتی است که مرحله حین بحران با حجم همبستگی و همدلی زیادی همراه است به یکباره پسابحران جامعه هدف را مورد فراموشی و در عزلت و تنهایی قرار میدهیم این عملکرد که در اغلب بحرانهای به وجود آمده در سطح کشور رخ داده سطح توانمندی و کارایی آن جامعه را برای بازگشت به زندگی عادی به شدت تضعیف میکند و آن جامعه را تا سالها در مرحله پسابحران نگه میدارد.
آنچه در سیل فروردین 1398 لرستان نیز مشهود است غفلت از دو مرحلهی قبل و پس از سیل و توجه به مرحلهی حین سیل است. مدیریت بحران در این منطقه نشان از عملکردهای ناقص یا نیمهکاره دارد که هرکدام پیامدهایی بر پیکرهی اجتماع محلی باقی گذاشتهاند.
نحوهی واکنش مردم به سیل نشان از عدم آموزشها قبل از بحران دارد، از طرفی توجه و کمکهای فراوان، حضور افراد سرشناس از هنرمندان تا سیاستمداران حین سیل و سپس فراموشی مناطق آسیبدیده احساس طردشدگی و تنهایی را برای مردم این منطقه به وجود آورده است.
علاوه بر پیامدهایی که مدیریت بحران در مراحل قبل و حین سیل در جامعه بر جای گذاشته است. آنچه در وضعیت پساسیل جامعه مورد مطالعه مشهود است و جامعه را مورد دگرگونی پسا سیل قرار داده:
1- بافت جغرافیایی آسیبدیده و خرابههای ناشی از سیل است که بار روانی توأم با ترس و تداعی بحران را به همراه دارد. خرابههای ناشی از سیل تنها وضعیت بینظم و زننده در محیط شهری نیستند بلکه یادآور حادثهای هستند که مردم آن را سختترین تجربه زندگی خود قلمداد میکنند و این شرایط احساس ناامنی آنها را از حادثهای دوباره دوچندان میکند.
2- مهاجرتهای اجباری توأم با تعلق مکانی به محل زندگی خود مسئلهای دیگری است که نگرانی برای افراد به وجود آورده است. آنچه دیده شد این مطلب بود که در ساخت خانههای جدید و جابهجاییها به بافت فرهنگی زندگی اجتماعی مردم توجه نشده است. لزوم توجه به متراژمورد نیاز خانههای روستایی، توجه به همبستگی و نزدیکی مکانی با اقوام و خانواده، دلتنگی برای مکان قدیم و اندوه همراه آن، احساس بیگانگی با همسایگان، نزدیکی به زمین کشاورزی ازجمله دغدغههای افراد در جابهجاییهاست.
2- مسئلهای که بیش از همه مورد توجه است وضعیت اعتماد محلی در جامعهی مذکور است. اگرچه در اجتماع محلی به سبب پیشینهی تاریخی و جغرافیایی نوع اعتماد درون گروهی و محدود است. اغلب اعتماد و روابط همسایگی شکل جدیدی به خود گرفته است میتوان بخشی از تنزل اعتماد را ناشی از اقدامات حین سیل مردم محلی و تلاش برای تنازع بقا در شرایط بحرانی سیل دانست. پسماندهای تلاش برای بقا در حین سیل همچنان در جامعه وجود دارد که نشان از نوعی فردگرایی توأم بااخلاق مخرب رقابت و گسست از دیگران است.
4- اشتغال شرایط بحرانی در منطقه موردنظر دارد چون امکان اشتغال فراهم نیست و بیشتر مردم شغل کشاورزی را داشتهاند با تخریب زمینها توسط سیل بهیکباره جمع زیادی از مردم درآمد خود را ازدستدادهاند با توجه به اینکه روستای چممهر صادرکننده صیفیجات و گندم بوده به نظر میرسید این مسئله تنها آسیبی به کشاورزی منطقهی چممهر نیست بلکه کل کشاورزی را در منطقه لرستان تحت تأثیر قرار میدهد.
از این منظر زمانی که آسیبی برطرف نشود ممکن است آن آسیب آسیبهای دیگری را نیز بازتولید کند و تبعاتی داشته باشد زمانی که اقتصاد به عنوان تامین کننده نیازهای اساسی دچار مشکل شود احتمال بازتولید انواع بزهکاری و تزلزل در بنیان خانواده امری محتمل است!!
5-روابط درون خانواده بهعنوان محور دیگر مورد مطالعه در شرایط مناسبی قرار ندارد ساکنان عدم برقراری ارتباط مناسب با همسر و فرزند و اغلب ایجاد فاصله در محیط خانوادگی را پس از سیل به دلایل مشکلات اقتصادی و حجم افسردگیهای خود پس از سیل عنوان کردند.
با وجود گذشت یک سال از سیل همچنان جامعه نتوانسته به شرایط عادی زندگی برگردد و بار روانی ناشی از حادثه در اذهان مردم این منطقه همچنان مشهود است به نظر میرسد حجم خسارات در زندگی اجتماعی به حدی است که آثار آن تا سالها در جامعه پا برجاست و اگر همتی در ارتباط با معضلات این منطقه صورت نگیرد چه بسا مشکلات موجود منطقه خود بازتولید کننده مشکلاتی تازه شوند و جامعه را بیش از امروز در شرایط بحرانیتری قرار دهند.
راهکارها
ترمیم محلات و بازسازی فضای جغرافیای با استفاده از توان محلی از یکسو بار روانی سیل را کاهش میدهد و از سوی دیگر با تشویق به مشارکت محلی و توجه به اصل مشارکت اجتماع محور احتمالترمیم اعتماد محلی نیز افزایش مییابد.
جابهجاییهای انجامشده درصورتیکه متناسب با شرایط زندگی و بافت فرهنگی اجتماع باشد ثمربخش است و آنها را از خطرات طبیعی نجات میدهد در غیر این صورت محتمل است که با حجم زیادی از مهاجرتهای اجباری به علت نارضایتی از مکان های جدید به سایر مناطق و گسترش حاشیهنشینی در شهرهای مجاور مواجه شویم.
به نظر میرسد احساس فراموشی و طردشدگی مردم مناطق سیلزده بار مضاعفی را بر زندگی آنان تحمیل کرده است لازم است گروههای مدنی و پژوهشگران و دغدغه مندان که در شرایط سیل یاری گر مناطق آسیبدیده بودند به آسیبهای پسا بحران در جوامع نیز توجه کنند.
ضروری است همانطور که در حین سیل اقداماتی همچون برگزاری کارگاههای تابآوری در مواقع بحرانی انجام شد در پسا سیل نیز ادامه یابد بار روانی مسائل مختلف و آسیبهای روحی بهمرور و هماکنون در پسا سیل خود را نشان میدهند اغلب بیان کردند در حین سیل متوجه این حجم ناراحتی و افسردگی نبودیم اما با مرور زمان وقتی خود را تنها دیدیم ما ماندیم و مشکلاتمان.
اغلب مردم به علت نابودی زمینهای کشاورزی دچار بحران مالی شدند لازم است توجه و کمکهای مادی بیشتری به آنها شود.
عدم مدیریت صحیح نحوه توزیع اقلام و ترکیب گروههای ناهمگن در مواقع بحرانی میتواند در جوامع با بافت ارتباطات نزدیک مشکلاتی برای سطح اعتماد به یکدیگر و ایجاد رفتارهای مخرب در بلندمدت داشته باشد. لازم است در مواقع بحرانی به شرایط جوامع و مدیریت آگاهانه توجه شود.
لازم است صنف های مرتبط، پژوهشگران، فعالان اجتماع و مدنی این امر را یادآور باشند که به نوبهی خود مدیریت بحران را مراحل قبل و پسا بحران بدانند و تنها به مرحله حین بحران اکتفا نکنند. اگر در مرحله قبل بحران به آمادگی ساختی و توانمندسازی جامعه در مقابله با بحران بپردازیم چهبسا حجم ویرانگری ناشی از اقدامات انسانی کاهش یابد و مرحله پسا بحران نیز جامعه را به روند زندگی عادی برگرداند.
از طرفی مرحله حین بحران نیز در جامعه بدون برنامه و تنها با موجهای کمکرسانی همراه بوده که تبعات منفی آن کمتر از تبعات مثبت آن نیست.
لازم است با توجه به تعدد بحرانهای طبیعی در جامعه نحوه واکنش در هر مرحله را موردبازنگری قرار دهیم.
محققان حداقل وظیفهی اخلاقی و علمی خود را انعکاس مسائل و مشکلات پسا بحران این جامعه دیدهاند.... باشد که سیل لرستان ما را دچار این عادت زدگی نکند و تجربه تلخ تنهایی و فراموشی پس از بحران را در جامعه رقم نزنیم همانگونه که حین بحران آنها را مورد مهر قرار میدهیم اکنون نیز جامعه خود را دریابیم تا به شرایط عادی زندگی بازگردد!!!
به امید آن روز...

نوشتهی؛
الهام مرادینژاد کارشناش ارشد جامعه شناسی، عضو کارگروه فرهنگی اجتماعی سیلاب و زهرا کمالی مرادی کارشناس ارشد جامعه شناسی، عضو کارگروه فرهنگی اجتماعی سیلاب
دسته بندی: یادداشت / یادداشت اجتماعی
آدرس کوتاه خبر: