جوانی همیشه یکی از بهترین دوره های زندگی هر فرد محسوب میشود و هرجامعهای خواهان آن است که نسبت جوانان از برزگسالانش بیشتر باشد. جوان بودن جمعیت در سطح کلان را معمولا یک فرصت و پنجرهای میدانند که اگر به صورت مطلوب از ان استفاده شود میتواند حامل نعمت برای جامعهای باشد و اگر از آن غفلت کنند میتواند حامل تهدید و شکست و نقمت باشد.
جامعهی ایران به دلایلی مانند افزایش سطح بهداشت و بالارفتن سطح امکانات زندگی در دهههای ۵۰ و ۶۰ قرن گذشته! نرخ رشد جمعیتی بسیار بالایی را تجربه کرده بهطوریکه در دهههای بعدی ( ۷۰ و۸۰ و۹۰) به ترتیب با مشکل کمبود مدرسه و کمبود دانشگاه و اکنون با مشکل کمبود مسکن و شغل و معضل ازدواج و… مواجه شده است. بهطوریکه این پنجره جمعیتی در دهههای ۸۰ و ۹۰ نه فقط حامل فرصتی عالی برای توسعه نشده بلکه به تدریج حامل تهدیدهایی گردید که اکنون نیز پیامدهایش به شدت بر گردهی جامعه سنگینی میکند.
یکی از این پیامدهای این افزایش جمعیت این بود که نسل حاصل از رشد جمعیت دهههای ۵۰ به بعد نه فقط در تشکیل زندگی و ایجاد سامان مناسبی برای زندگی خود موفق نبودهاند بلکه خود را هنوز سربار خانواده میدانند و توان تشکیل جمعیت جایگزین خود را ندارند، بلکه کسانی هم که ازدواج کردهاند بهدلایلی خواهان افزایش جمعیت بیشتراز نرخ جایگزینی نیستند (هرخانواده اگر حداقل دو بچه داشته باشد نرخ رشد جایگزینی را دارد) و این باعث کاهش رشد جمعیت در کل کشور و حتا رشد جمعیت منفی در روستاها شدهاست.
بنابراین این زنگ خطر برای سیاستمداران بهوجود آمده که چگونه میتوان جلوی کاهش رشد منفی جمعیت را گرفت. و بهدنبال چاره برای کاهش جمعیت هستند. طرح جوانی جمعیت و تعالی خانواده که توسط نمایندگان مجلس ارایه شده بهدنبال راهحلهایی برای حل این مشکل است. نگارنده در نظر دارد نگاهی مختصر به بعضی از مشکلات و پیامدهای این طرح انداخته، مشکلات و محدودیتهایش را بررسی نماید.
اول: باید این سوال اساسی را مطرح کرد که برای جامعهای با شرایط اقلیمی و اجتماعی و طبیعی و آیندهی پیش رو، کمبود آب و خشکسالی و فرسایش جنگلها و منابع طبیعی وخواستههای مصرفگرای انسان امروز و سبک زندگی طبقهی متوسط جمعیت مناسب چقدر است؟ این سوالی است که باید متخصصان رشتههای مختلف اعم از جمعیتشناسی و اقلیمشناسی و نظامی و جامعهشناسی و تغذیه و کشاورزی… درکنارهم پاسخ دهند. پاسخ علمی به این سوال است که برای هر جامعهای میتواند مشخص کند که آیا جمعیتش به اندازهی کافی هست یا نه؟ در چه زمینهای کمبود دارد و روند جمعیتیاش باید به چه شکلی باشد؟
دوم: که اگر بپذیریم تعداد جوانان جامعهي ما و روند رشد جمعیت مطلوب نیست بنابراین این سوال مهم مطرح است چرا رشد جمعیت ما در حال کاهش است و علل آن چه هستند؟
تحقیقات مختلف نشان داده است که دلایل کاهش جمعیت را میتوان حداقل در سه دسته زیر تقسیمبندی نمود:
علل اقتصادی: کاهش درآمد خانوادهها، بالارفتن بیکاری در خانوادهها و نبود شغل و بحرانهای ادواری…
علل اجتماعی: مهاجرت داخلی و خارجی، تغییر سبک زندگی سنتی که در آن جمعیت مطلوب تلقی میشد، فردگرایی، افزایش طلاق، کاهش ازدواج، ازهمگسیختگی خانوادهها و دیگر آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد و فقر، نداشتن امید اجتماعی برای خود و فرزندان…
علل سیاسی: بحران و بیثباتیهای سیاسی دورهای، نبود چشمانداز مثبتی برای آینده، ترس از آینده،
بنابراین اگر همهي این علت را بتوان به چند متغیر مهم تقلیل داد شاید بتوان بیکاری و مشکلات اقتصادی خانوادهها و تغییر سبک زندگی و نبود امید اجتماعی و سیاسی و چشمانداز امیدوارکننده را علل اصلی کاهش جمعیت برشمرد.
بنابراین هر طرحی که بهدنبال افزایش جمعیت باشد باید بتواند به این سوال اصلی پاسخ دهد که برای این عوامل اصلی موثر بر کاهش جمعیت چه کار میتواند بکند. در مقابل این مسایل: یا باید راه حلهای ساختاری مطرح کرد. بهطوریکه بتواند گشایشهای اصلی در وضع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد کرد تا این تغییرات بتواند بعد از چند سال تاثیرخودرا در تحول جمعیت نشان میدهد ویا با ایجاد تغییرات جزیی و اداری و سازمانی بدون اینکه توان ایجاد تغییزات اساسی و ارایه راهکار بر مبنای متغیرهای اصلی وجود داشته باشد. یا اینکه چون امکان تغییرات اساسی نداریم با ایجاد تبلیغات و سروصدا چنین القا میکنند که در حال انجام کار مهمی هستند درحالیکه این اقدامات تاثیر زیادی نخواهد داشت.
به نظر میرسد طرح جدید مجلس که با نام جوانی جمعیت و تعالی خانواده مطرح شده و در حال اجرایی شدن است از منظرهای مختلف قابل نقد و بررسی جدی میباشد:
۱) اول اینکه این طرح پاسخ اساسی برای علل اصلی کاهش جمعیت مانند فقر و عدم ازدواج و کاهش امید به آینده ندارد و صرفاً میخواهد با حفظ شرایط موجود جمعیت و بدون توجه به حل مشکلات اصلی، افزایش جمعیت را تشویق کند در حالیکه سرعت عوامل کاهش دهنده خیلی بیشتر از عوامل مشوق جمعیت است و عملاً تاثیر چندانی نخواهد داشت.
۲) این طرح با کاهش امکانات بهداشتی مقابله با باروری در مراکز بهداشتی شهری و روستایی، شاید بتواند باعث افزایش جمعیت در خانوادههای فقیر و در محلات کمبضاعت شود ولی امکان ابتلا به بیماریهای واگیردار مانند ایدز و هپاتیت و… را بالا خواهد برد. محروم کردن جامعه از این امکانات بهداشتی مخصوصاً برای روستاییان و طبقات پایین شهری نه فقط نافی حق اولیه انسانها در دسترسی به امکانات بهداشتی بلکه به نوعی طبقاتی کردن هرچه بیشتر سلامت و بهداشت است.
۳) افتخار هر جامعهای در این است که بتواند خانوادههای طبقه متوسط را به افزایش جمعیت و ازدواج و فرزنداوری بیشتر اقناع و تشویق نماید وگرنه افزایش فرزندان در خانوادههای کمدرآمد نه تنها باعث گسترده شدن فقر شده بلکه باعث گسترش آسیبهای اجتماعی در مناطق شهری شده و سرریز آسیبهای آنها وارد جامعه میشود. امیدوارم بدبینانه نباشد ولی ایجاد امکان افزایش فرزندان در خانوادههای فقیر و آسیبپذیر نوعی ترزیق بزهکاری و آسیبهای اجتماعی به جامعه است.
۴) درطرح فوق فرایند بوروکراسی و اداری طولانی برای تشخیص و اقدام فرایند سقط جنین فرزندان دارای معلولیت و عقبماندگی طولانی شده و باعث میشود در زمان مناسب امکان سقط جنین بهخاطر معلولیت از بین رفته و خانوادهها مجبور به تولد نوزادان ناقص شده و این نوزادان نه فقط در آینده به مشکلی برای خود و خانوادهها تبدیل میشوند بلکه برای جامعه نیز معضل عمدهای محسوب میشوند. بنابراین این موضوع نه فقط دارای پیامد اجتماعی بلکه پیامدهای اخلاقی جدی نیز دارد. چرا که این فرزند و خانوادهاش تا سالها بعد طراحان این طرح را لعن و نفرین خواهند کرد که چرا اجازه دادند چنین فرزند آسیب دیدهای متولد شود و محکوم به یک درد ابدی هستند.
۵) بسته بودن راههای رسمی سقط جنین و غربالگری برای مادران باعث میشود که طبقات بالای جامعه بتوانند ازطریق مسافرت و یا مهاجرت به خارج کشور و یا ازطریق غیررسمی و هزینههای سنگینتر مشکل خود را حل کنند ولی خانوادههای کمدرآمد و یا طبقهی متوسط با مراجعه به مکان غیررسمی و بدون مجوز نه فقط هزینهی زیادی متحمل میشوند بلکه میتواند ریسک و خطر حقوقی و جانی زیادی را برای مادران و خانواده متحمل شوند.( مثلاً مادر خانواده بعد از متوجه شدن اینکه فرزند خود دچار معلولیت است به هردلایل خواهان سقط فرزند است و این سقط به صورت غیرقانونی باعث مشکلاتی برای خانواده و فردخواهد شد.)
۶) نگاهی به بندهای این طرح نشان میدهد که این طرح بیشتر بهدنبال تشویق خانوادههاست و بعد از اینکه آنها دست به کارشدند و بچه متولد شد، خانواده در دریای از مشکلات اقتصادی و اجتماعی بزرگ کردن بچهها رها میشوند. با وجود اینکه این طرح تمرکز خود را بیشتر بر روی خانوادههای طبقه متوسط گذاشته ولی به این مسئله توجه نمیکند که یک مادر شاغل به خاطر شرایط کاری امکان تربیت مناسب بیش از دوفرزند را نداشته و اضافه کردن تعداد فرزندان به چنین مادران شاغلی باعث مشکلات تربیتی در آینده خواهد شد.
۷) از منظر سبک زندگی، معماری و فضای خانوادهها نیز این سوال مطرح است که وقتی میانگین فضای مسکونی درصد بسیاری از خانوادههای شهری زیر هشتاد متر میباشد. آیا این فضاها امکان افزایش جمعیت را دارد و ایا افزایش جمعیت خانوادهها به پنج و شش نفره با تغییر سبک زندگی امروزی و انتظارات فرزندان و فردگرایی و داشتن اتاق مخصوص و ..سازگار است. طراحان این طرح باید پاسخ دهند آیا تسهیلات داده شده به خانوادهها امکان فراهم کردن این امکانات را برای فرزندان خواهد داشت. (دادن وام سیمیلیونی برای فرزند چهارم امکان پاسخ به این نیازهای را خواهد داشت!)
۸) این طرح از منظر سازمانی نیر باعث ایجاد تعارض سازمانی خواهد شد. بهطوریکه وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی از مداخلهی نهادهای غیرتخصصی در وظایف این سازمانها و تضعیف نهادی بسیار نگران هستند. این تعارض میتواند تاثیر خود را بر خانوادهها و قربانی کردن فرزندان این دیار نشان دهد.
به نظر میرسد که این طرح که بدون توجه به ملاحظات اساسی فوق طراحی شده در عمل با مشکلات جدی مواجه شده و نخواهد توانست اهداف مورد نظر طراحان را براورده کند و تنها بورورکراسی بیشتری را بدون تاثیر واقعی ایجاد مینماید که پیامدهای اخلاقی و اجتماعی برجای خواهد گذاشت که تا سالها یاد و نام طراحان به نیکی برده نخواهد شد. امیدوارم چنین نشود.

نویسنده: دکتر مجتبی ترکارانی
سرچشمه: سیمرهی 574 (7 اردیبهشت 1400)
دسته بندی: یادداشت / یادداشت اجتماعی
آدرس کوتاه خبر: