راستی چرا چنین شدهایم؟ چرا نمیخواهیم خطر را جدی بگیریم و چرا نمیخواهیم بپذیریم که خطر جدی در کمین است؟ آیا ادارک ما از خطر بسیار پایین است و کرونا را خطر بزرگی نمیدانیم و تا خطر مستقیماً خود یا نزدیکانمان را تهدید نکند آن را ادراک نمیکنیم؟ یا نه جامعه در دیالکتیک « فرار به سوی مرگ از ترس مرگ»گرفتار شدهاست و چنین به سوی مرگ میرود و یا نه زندگی چنان برایش بیارزش شده که نه فقط خود به استقبال مرگ میرود بلکه میخواهد با مبتلا کردن دیگران از آنها نیز انتقام بگیرد؟
واقعیت این است که فعلاً مجال بحث در مورد چنین تحلیلهای جامعهشناسانه و روانشناسانهای نیست، گرچه میتوانیم بنشینیم و ساعتها در مورد این فرضیات بحث کنیم. لیست بزرگی از خلقیات منفی مردم این سرزمین بشماریم و یا سیاههی بزرگی از بیتدبیری حکمرانان در مواجهه با کرونا برشمرد. ولی فعلاً در میانهی نبرد کرونا فرصت بحث در مورد خلقیات منفی مردم و بیتدبیری حاکمان نیست. بلکه اکنون به ارایهی راهکارهایی نیازمندیم که با فهم جامعهشناسانه و روانشناسانه و سیاستگذارانه بهدست آمده و بتواند مانع از جلوگیری شیوع بیشتر کرونا شود.
بنده به عنوان یک دانشآموز مکتب جامعهشناسی باور دارم که بسیاری از مشکلات اجتماعی جامعه ما اگر چه علت فرهنگی هم داشته باشند ولی لزوما راهکار حل آنها از طریق فرهنگ و فرهنگسازی نیست. (فرهنگ این روزها متاسفانه به ابتذال کشیده شده و همه چیز به فرهنگسازی ارجاع داده میشود). به این معنا که این مشکلات با ارجاع آنها به فرهنگ و خلقیات و با توصیهی اخلاقی و هنجاری حل شدنی نیستند بلکه نیاز است در بحرانها برای مقابله با اثرات منفی چنین خلقیات و رفتارهای فرهنگی نامناسبی در کوتاه مدت، از طریق سیاستگذاری و تصمیمهای درست، عمل نمود و تاثیر رفتارهای منفی را محدود نمود. (کاهش تاثیرمنفی فرهنگ از طریق سیاست)
اشارهام به این نکته جامعهشناختی به این موضوع برمیگردد که این روزها بسیاری از مسئولان و شخصیتها و هنرمندان با حالت التماس و خواهش و تمنا از مردم تقاضا میکنندکه در خانههای خود بمانند و این کار البته از طرف بعضی از جایگاهها در جای خود نیکوست ولی این گفته اگر از زبان یک مقام اجرایی باشد و تنها به همین هم بسنده کند و راهها را باز گذارد، مطلقاً پذیرفته نیست بلکه در بهترین حالت به ضعف و بیاقتدار بودن و حداکثر به بیتفاوت بودن نسبت به سرنوشت مردم تفسیر میشود.
جامعه از یک مقام اجرایی و حکومتی انتظار توصیه اخلاقی یا تحلیل فرهنگی را ندارد. مقام دولتی حق ندارد بدیهای جامعه را به مردم برگرداند و همهچیز را به فرهنگ مردم حواله دهد. از مقام دولتی اننتظار میرود در جایی که بر مبنای خرد جمعی جامعه و تحلیل حکمرانان خطر جدی را احساس کند تصمیم درست را در لحظه درست گرفته و با قاطعیت اجرا کند ولو آنکه چنین تصمیمی با مقاومت گروههایی از جامعه مواجه شود.
بنابراین این روزها با دیدن رفتار مردم و عدم پایبندی آنها به منع سفر، میتوان از منظر یک مصلح اجتماعی یا تحلیلگر و صاحبنظر و فعال مدنی مردم را سرزنش نمود و بهجا هم میباشد. اما یک مقام اجرایی و سیاستگذار نباید به توصیهی اخلاقی بسنده کند و باید مصرانه بهدنبال کاهش تاثیرات این رفتار غلط بر جان و سلامتی مردم باشد بینروی آنچه اکنون بدان نیاز داریم این است که یک مقام اجرایی مسئولانه وارد عمل شده، نسبت به محدودیت در ترددهای غیرضروری کنترل لازم را بهعمل آورد و بپذیریم که اکنون دیگر جای توصیهی اخلاقی نیست باید با قاطعیت جلوی سفر انتحاری بعضی از شهروندان را گرفت.
بنابراین ضرورت دارد مسئولان مربوطه در این روزها بهرغم همهی تعللها و تصمیمگیریهای نامناسب گذشته که درمورد قرنطینه کردن بعضی از استانها باید صورت میگرفت و نشد در این مورد مسئولانه و با اقتدار عمل نموده و با کنترل شدید وروردیهای هر شهر مانع از ورود این ویروس خطرناک به داخل شهرها شوند. چرا که درصورت عدم توجه به محدودیت در هفتههای آینده شاهد سونامی بزرگی از کروناییها در استان خواهیم بود که سیستم درمانی ما به هیچ وجه توان پاسخگویی آن را نخواهد داشت. چنین مباد!

دکتر مجتبی ترکارانی/ دكتراي جامعه شناسي اقتصاد و توسعه
دسته بندی: یادداشت / یادداشت اجتماعی
آدرس کوتاه خبر: